Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@06:12:40 GMT

به بهانه نمایش آثار بهروز قدمی/ در جستجوی حقیقت نقاشی

تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۱۵۲۷۸

به بهانه نمایش آثار بهروز قدمی/ در جستجوی حقیقت نقاشی

به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری فارس آثار نقاشی بهروز قدمی در گالری اِو نمایش داده می‌شود. این نمایشگاه با عنوان « نـَ / دیدن » از تاریخ ۱۱ شهریور تا یکم مهر ۱۴۰۱ میزبان علاقه‌مندان به هنر خواهد بود.

 بهروز قدمی متولد ۱۳۶۷_سقز است و در همان شهر به کار معلمی مشغول است. قدمی نقاشی عینیت‌گرا است و عناصر پیرامون زندگی روزمره خود را به تصویر می‌کشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای اینکه اهمیت نقاشی‌های قدمی برای مخاطبان روشن شود نگاهی فشرده و مروری اجمالی خواهیم داشت به سیر حرکت رویکرد نقاشی بازنمایانه و عینیت‌گرا در ایران.

شباهت‌سازی به عنوان گرایش مهمی در تاریخ نقاشی ایران با کمال‌الملک شروع شد و تا به امروز همواره محل چالش بوده است، عموم آدم‌های جامعه نگاهی ویژه به این نوع از نقاشی دارند و حتی بسیاری معیار ارزشگذاریشان درباره خوب یا بد بودن یک اثر نقاشی مبتنی بر همان ویژگی اصلی این گونه نقاشی یعنی «شباهت‌سازی» است. یعنی هر اثری هرچقدر شباهت بیشتری به موضوعش داشته باشد احتمالا اثر ارزشمندتری است. در حالی که واقعیت هنر نقاشی این نیست و شباهت‌سازی تنها یکی از گونه‌های نقاشی است و همان‌قدر اهمیت دارد که بیانگری( فرانمایی یا بیان احساسات و عواطف) یا آبستره(انتزاعی) یا به طور کلی هنر مدرنیسم.

هر کدام از این رویکردها محصول دوره‌های تاریخی خاص خودشان هستند که نسبتی معنادار با وضعیت‌های اجتماعی، سیاسی فرهنگی جوامع مختلف دارد.

از این رو به بهانه نمایشگاه نقاشی بهروز قدمی نگاهی خواهیم داشت به سیر نقاشی فیگوراتیو و شبیه سازی در ایران، اینکه آغاز اینگونه نقاشی به چه زمانی برمی‌گردد و چه مراحلی را تا کنون پشت سر گذاشته است.

البته مباحثی که در اینجا گفته خواهد شد در حد اشاراتی است به کلیات موضوع، تا شاید مخاطب بتواند مسیر حرکت و توسعه جهان نقاشانه و در نهایت جریان غالب نقاشی امروز کشور را از دریچه فرازو نشیب‌هایی که بر  این رویکرد مهم تاریخ نقاشی(بازنمایی/ شباهت‌سازی/ واقع‌گرایی) رفته است بهتر درک کند.

*نقاط اوج نگارگری ایرانی

در کشور ما ایران قرن‌ها چیزی به اسم نقاشی وجود نداشت، آن‌چیزی که  وجود داشت نقاشی صفحه‌های کتاب بود که به آن نگارگری می‌گفتند. در طول تاریخ، تصویر کردن خطوط اسلیمی و خطایی و...در گوشه کنار کتاب‌های شعر و... رایج‌ترین شکل تصویرگری بوده است. اوج اینگونه از نقاشی به زمان زندگی حافظ یعنی قرن هشتم و نهم قمری برمی‌گردد زمانی که تیموریان بر ایران حکومت می‌کردند. از مکتب تبریز و هرات  گرفته تا مکتب اصفهان، آثار مهمی از نگارگران مطرح آن دوران به جا مانده است.  در دوره صفوی نگاگری در ایران به اوج خود می‌رسد. در دوره  صفوی و سپس دوران قاجار بود که شیوه‌های نقاشی غربی به ایران وارد شد. 

در دوره شاه عباس صفوی بازرگانان و متخصصان حرفه های مختلف از کشورهای اروپایی راهی ایران شدند و نگارگران ایرانی از طریق هنرمندان اروپایی و نقاشی هایی که به ایران می آمد با نقاشی اروپایی آشنا شدند. شاه اسماعیل و شاه تهماسب دوست داشتند تا نقاشان اروپایی، چهره و قیافه واقعی آن ها را نقاشی کنند.

برای اولین بار نفراتی چون محمد زمان شیوه نقاشی اروپایی را در آثارشان به کار بردند. دوره قاجار دوره آغاز تجربه های تازه است. درواقع نقاشی قاجار ترکیبی از نگارگری ایرانی و نقاشی اروپایی بود.


چندین قرن در ایران تنها تعریف از نقاشی نگارگری بوده و در این زمینه هم هنرمندان نام آوری چون کمالدین بهزاد و سلطان محمد فعالیت داشتند

 

*کمال الملک و مسئله شباهت‌سازی

کمال‌الملک(محمد غفاری) از مشهورترین هنرمندان، در نقاشی معاصر ایران است.  نقاشی‌های او باعث رواج طبیعت‌گرایی اروپایی در نقاشی ایران شد. او سه سال را در اروپا به کپی نقاشی‌های بزرگانی چون رامبرانت، تیسین و...گذراند. در همان زمان، نقاشی مدرن در آنجا جای خود را باز کرده بود و هنرمندان نوگرای اروپایی در حال پیدا کردن و تجربه سبک‌های تازه‌ای بودند. او بعد از بازگشت نقاش دربار شد و وظیفه‌اش نقاشی دقیق اتفاق‌ها، منظره‌ها، آدم‌ها، ساختمان‌ها و باغ‌ها مثل یک دوربین عکاسی بود. او علاقه زیادی به نقاشی از مردم عادی کوچه و بازار نداشت. نقاشی‌های محدودی از فالگیر و زرگر و کهنه فروش را کشیده است.

هنر نقاشی از همان ابتدایی که به شیوه غربی وارد کشور شد، مسئله اصلی‌اش «بازنمایی» یا همان شباهت‌سازی بود. منظور از شباهت‌سازی همان شیوه کمال‌الملک یعنی نقاشی دقیق از اتفاق‌ها،  یعنی نقاش تلاش می‌کرد آنچه را که می‌بیند عینن و با مهارت تمام بر بوم نقاشی کند. در این شیوه از نقاشی بی‌شک در همان ابتدای راه کمال‌الملک آغازگر، مهم‌ترین و تاثیرگذارترین هنرمند بود. 


این اثر یکی از مهم ترین آثار تاریخ نقاشی ایران است. کمال‌الملک پنج سال عمر خود را صرف بازنمایی دقیق و نعل به نعل تالار آینه کرد

امروزه یکی از نقدهایی که اهالی هنر به کمال‌الملک دارند، این است که این نقاش چرا فقط شیوه شباهت‌سازی را آموخت و وارد کشور کرد. اینکه چرا کمال‌الملک تمایلی به آموختن شیوه کار نقاشان امپرسیونیسم نداشت و فقط عینیت‌گرایی و بازنمایی عین به عین(این شیوه از دوره رنسانس یعنی قرن 15 در اروپا رایج می شود و در قرن 17(باروک) به اوج خود می‌رسد. نقاشانی چون داوینچی، رافائل در دوره رنسانس و رامبرانت و ولاسکوئز در دوره باروک هنر نقاشی را به اوج رساندند) را آموخت، چندان روشن نیست. با این همه شاید باید به کمال‌الملک حق داد چون نقاشی نوگرای اروپایی برای جامعه ایرانی سخت و غیرقابل فهم بود.


شباهت سازی  جهان عینی با کمال‌الملک به جریان غالب نقاشی کشور تبدیل شد و سال‌ها شاگردان او مهم‌ترین نقاشان کشور به حساب می آمدند

اما قضاوت درباره اینکه آیا کمال‌الملک آگاهانه و مبتنی بر یک درک درست تاریخی نقاشی رئالیسم و بازنمایی را به ایران آورد یا اینکه به واسطه عدم شناخت از تحول امپرسیونیست‌ها و نقاشان نوگرای اروپایی سراغ آن‌ها نرفت نیاز به پژوهش‌ها و جستجوهای بسیار دارد.

با این همه کمال‌الملک شاگردان بسیاری را آموزش داد. یکی از معروف‌ترین شاگردهای کمال‌الملک حیدریان بود که در دانشکده هنرهای زیبا نقاشی تدریس می‌کرد.

بیشتر از هشتاد سال از تولد هنر نوگرا در ایران می‌گذرد. همان سال‌ها بود که کم کم همه جا صحبت از نو و کهنه به میان آمد. هنرمندان جوان قالب‌های گذشته را مناسب زمان خودشان نمی‌دانستند. به نظر آن‌ها دنیای نو، هنر نو هم می‌خواست. سرعت زندگی بیشتر شده بود و هنرمندانی هم بودند که اعتقاد داشتند باید با سرعت جدید حرکت کرد. شور و هیجان دنیای مدرن به ایران هم رسیده بود. سال‌های دهه 1320 سال‌های جدا کهنه و نو بود و در این جدال بالاخره نوجویان غالب شدند.


قندریز یکی از پیشروان نقاشی نوگرای ایران بود

 

*خودمان باشم، اما معاصر

در دهه چهل اما نقاشی نوگرا به اوج خودش رسید. نقاشان جوان سراغ هنرهای سنتی، نقاشی‌های روی شیشه، طلسم‌ها، دعاها، قفل‌ها، خط فارسی و...رفتند.  آن‌ها می‌خواستند به گونه‌ای ایرانی، نو بشوند. از این رو نقاشی را مبتنی بر زبانی جدید صورتبندی کردند. «مکتب سقاخانه» اوج این جریان بود. پرداختن به عناصر بومی و تاکید بر عناصر هندسی و ترکیب‌بندی و سرپیچی از بازنمایی از ویژگی‌های این گرایش مهم نقاشی نوگرای ایران بود. نقاشی مکتب سقاخانه کاملا مقابل جریان نقاشی شباهت‌سازی مکتب کمال‌الملک قرار می‌گرفت. شاگردان کمال الملک کم کم  جایگاه خود را از دست دادند و عملا نقاشی بازنمایی تبدیل به سطح نازلی از هنر نقاشی شد. حتی در بسیاری از موارد از آن به عنوان نقاشی بازاری یاد می‌کردند. قندریز و زنده‌رودی از مهم‌ترین نقاشان این جریان بودند.

آن چیزی که امروزه به عنوان«نقاشیخط» از آن یاد می‌شود ریشه در نوآوری‌های نقاشان مکتب سقاخانه دارد.


مکتب سقاخانه رویکرد بازنمایی و شباهت سازی را کنار گذاشت و متاثر از هنر غرب به سمت انتزاع حرکت کرد. بازگشت به عناصر بومی و سنت ایرانی اسلامی از ویژگی‌های اصلی این آثار بود

 

* وقتی نقاشی صدای انقلاب شد

در روزهای انقلاب هنرمندان جوانی در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل می‌کردند که معتقد بودند هنر باید مردم را به حرکت آورد، همچنین هنر باید حرکت انقلابی مردم را نشان دهد. و این نوع هنر را «هنر متعهد» می‌خواندند؛ بدین معنی که هنر نباید فقط برای سرگرمی و زیبایی و لذت باشد بلکه باید برای همه مردم و درباره آنان باشد.

از این رو سال ۱۳۵۷ داستان تازه‌ای در هنر نقاشی کشور شروع شد نقاشان مسلمان که عموما شاگردهای هانیبال‌الخاص بودند، دوباره به شیوه نقاشای کمال‌الملکی بازگشتند اما این بار مبتنی بر تعهد به جامعه و انقلاب. آن‌ها خود را صدای انقلاب مردم می‌دانستند و تلاش می‌کردند صحنه‌هایی از تظاهرات مردم را عینن شبیه‌سازی کنند.

نقاشان انقلاب اولین نمایشگاه خود را در حسینیه ارشاد برگزار کردند. تا قبل نمایشگاه‌ها در گالری‌ها برگزار می‌شدند اما حالا حسینیه که مرکز عزاداری و مکانی عمومی بود محل برگزاری نمایشگاه نقاشی شده بود. نقاشان انقلاب مردمی بودند و نخبه‌گرایی و تزئینی بودن مکتب سقاخانه را به پرسش می‌کشیدند، از این رو نمایشگاه سیار به راه انداختند و آثارشان را بار کامیون کرده و در فضاهای عمومی شهرهای کشور به نمایش می‌گذاشتند.


یکی از نقاشی‌های معروف سال‌های انقلاب اثری از کاظم چلیپا

انقلاب ایران، یک انقلاب اسلامی بود. هنر اسلامی در ایران بیشتر از هزار سال سابقه داشته است. پس نقاشان آن سال‌ها استفاده از هنر اسلامی برایشان خیلی مهم بود.  انقلاب اسلامی و در ادامه دفاع مقدس به واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) خیلی شبیه بودند. نقاشان انقلاب با کمک گرفتن از تصاویر و موضوعاتی که مربوط به رویدادهای تاریخ اسلام بود، سعی کردند نشان دهند که چقدر این دو اتفاق به هم شبیه هستند و هدف هر دوی آن‌ها یکی است.


این نقاشی اثر خسروجردی است. بازتابی از هیجانات و نگاه خشمگین جامعه به رژیم پهلوی. در این نمونه از آثار نقاشی فیگور دوباره موضوع اصلی تابلوها می‌شود و گونه‌ای هیجانگرایی(اکسپرسیونیسم) هم وجه غالب است


حبیب الله صادقی یکی از مهم ترین نقاشان انقلاب بود که توانست یک نظام و فرهنگ تصویری مبتنی بر معارف اسلامی را تولید کند

 

*زیبایی شناسی تصویر جایگزین نمادگرایی و هنر اجتماعی

این سیر تاریخی در دهه شصت به موضوعات دفاع مقدس و نمادگرایی می‌رسد. آن‌ها دلاوری‌های جوانان ایرانی را در جبهه ها نشان می‌دادند. نقاشان دهه شصت و روزهای جنگ دو کار مهم انجام می‌دادند. یکی اینکه مردم را به همراهی و کمک در جنگ تشویق می‌کردند و هم اینکه بخشی از تاریخ کشورمان را به وسیله نقاشی ثبت می‌کردند.

 


اثر کاظم چلیپا

 

اما با پایان جنگ و شروع دهه هفتاد نقاشی فیگوراتیو معناگرا که رویکردی اجتماعی و نمادگرایانه داشت کنار گذاشته شد و نقاشی انتزاعی جای آن را گرفت. به زبانی ساده نقاشی انتزاعی یعنی نقاش بیشتر از موضوع به فرم توجه دارد و بدون اینکه به شباهت سازی توجه داشته باشد درگیر ترکیب بندی و چیدمان هندسی عناصر بصری است.  در آن سال‌ها آبستره به شیوه تازه‌ای در هنر ایران بدل شد و نقاشان فیگوراتیو دیروز به به سمت هنر انتزعی و غیر عینیت‌گرا روی آوردند. غلبه این شیوه نقاشی تا جایی بود که نقاشان عینیت‌گرا را عقب افتاده می‌نامیدند. زیبایی‌شناسی بصری و فرمالیسم جای نقاشی فیگوراتیو و عینیت‌گرا را گرفت و نزدیک به دو دهه جریان غالب نقاشی کشور شد.


در دهه هفتاد نقاشانی چون مسلمیان گرایش های هنر انقلابی و هنر متعهد را کنار گذاشتند و رویکردی مبتنی بر زیبایی شناسی را در دستور کار خود قرار دادند. در این دوران بود که بازهم نقاشی فیگوراتیو و شباهت سازی به حاشیه رانده شد

 

*بازگشت نقاشی فیگوراتیو و بازنمایی نو

در شروع دهه نود اما دوباره نقاشی عینیت‌گرا یا نقاشی با رویکرد بازنمایانه یا به زبان ساده‌تر شباهت‌سازی رواج پیدا کرد. به گونه‌ای که طی این ده سال دیگر نقاشی کشور بدون نقاشان عینیت‌گرا چندان قابل بازخوانی نیست. نقاشی از فضاهای شهری، فیگور انسان و ...به طور کلی موضوعات آشنا و عینی طی این دهه دوباره به بوم‌های نقاشی بازگشته است. اما بی‌شک این نقاشی بازنمایانه تفاوت‌های ویژه‌ای که چه در شیوه اجرا، چه در رنگ و چه در ترکیب‌بندی و موضوعات با نقاشان پیشینی که به این شیوه کار می‌کردند داشت. از یک سمت آثار آن‌ها شباهت‌سازی صرف نیست و از سمت دیگر در آن‌ها خبری از تعهد به اجتماع( در معنای انقلابی‌اش) دیده نمی‌شود و عموما گونه‌ای فردیت‌گرایی در آن غالب است.


در نقاشی دهه نود دوباره عینیت گرایی محور تابلوهای نقاشی می‌شود. اینبار مبتنی بر بازنمایی فضاهای شهری و زندگی روزمره. در این شیوه هم توجه به سنت نقاشی هست و هم شناخت مناسبی از فرم و زیبایی شناسی بصری در تابلوها دیده می‌شود

به طور کلی در این روزگار با گونه‌ای نئوشباهت‌سازی روبرو هستیم. بازنمایی که دیگر یک بازنمایی نعل به نعل از واقعیت نیست. در این رویکرد نوین برای نقاش همان‌قدر که عینیت‌گرایی و وفاداری به جهان عینی مهم است، رسانه نقاشی و شیوه اجرا و فرم نیز مهم است. اما به طور کلی این آثار تهی از گفتمان‌های غالب اجتماعی پیشین شده‌اند.

به نظر می‌رسد نقاش نئو پیکرنما یا نئو فیگوراتیو یا هر عنوان دیگری که بر آن بگذاریم یک نکته را در آثارشان مورد توجه قرار می‌دهند،از نظر آنها نقاشی قبل از اینکه یک میز یا صندلی یا هر چیز دیگری باشد، سطوح رنگی است که در کنار هم قرار گرفته است. یعنی نقاش ابتدا باید رسانه‌اش و حدود آن را خوب بشناسد. از این رو است که در این دهه نقاشانی چون ایمان افسریان، مسلم خضری، جواد مدرسی و...همانقدر که درگیر سنت نقاشی هستند به نقاشی مدرنیستی نیز آشنایی دارند. 


ایمان افسریان یکی از نقاشانی است که بی توجه به هیاهوها و جنجال‌های هنر معاصر با تمرکز بر سنت نقاشی و درک دقیق از هنر مدرنیسم آثار تازه‌ای خلق کرد که در عین سادگی از منظر زیبایی شناسی و شناخت دقیق تصویر هم در سطح بالایی از شناخت هنر نقاشی قرار دارند


از دیگر نقاشانی که طی دهه اخیر آثاری مهم خلق کرده است جواد مدرسی است. مدرسی آثار انتزاعی هم داشته است اما بازنمایی او از فضاهای شهری جزو مهم‌ترین آثار نقاشی کشور بوده است

 

*نمایشگاه « نـَ / دیدن » بهروز قدمی کجای داستان است؟

 همه آنچه گفته شد روایتی توصیفی بود از سیری که نقاشی شباهت‌سازی در ایران سپری کرده است. چرا که نقاشی‌های بهروز قدمی هم در همین مسیر قابل بازخوانی است، اما در سطحی ابتدایی‌تر.

با این همه به واسطه حضور رگه‌هایی از توانایی در آثار قدمی است که سراغ معرفی آثارش رفته‌ایم. این رگه‌ها نشان می‌دهد که اگر قدمی در این مسیر قدم بردارد و توان تکنیکی خود را بالاتر ببرد می‌تواند به یک زبان شخصی خاص برسد و گونه‌ای بازنمایی را پیش بکشد که عناصری از زندگی سنتی کشور را نیز در خود بازبتاباند.


قدمی در این مجموعه فضاهای داخلی خانه‌اش را موضوع قرار داده است. ترکیب‌بندی‌ها و سطح‌بندی کادر و نوع استفاده از رنگ و چیدمان عناصر بیانی خاص به آثارش داده است. بیانی که او را از دیگر کسانی که به این شیوه کار می‌کنند متفاوت کرده است

 

*در جستجوی حقیقت نقاشی

در نگاه اول اینگونه به نظر می‌رسد که او سراغ موضوعات آشنای اطراف خود می‌رود، و زندگی روزمره را ثبت می‌کند اما در این ثبت به واسطه نوع ترکیب بندی‌ها و سطح بندی‌ها و رنگ گذاری‌ها حقیقت تازه‌ای را به جهان واقع مورد بازنمایی تزریق می‌کند و آن هم چیزی نیست جز«حقیقت نقاشی». 


ویژگی اصلی این مجموعه به شکلی گذر از عمق‌نمایی است. او کمتر به دنبال حجم دادن به اشیا است، چرا که به «سطح» توجه دارد. توجه به سطح از ویژگی اصلی آثار هنرمندان مدرنیسم بود، تفاوت کار قدمی با مدرنیست‌ها اما در این است که این نقاش عینیت و عناصر آشنا را به سطح می‌کشاند و کیفیت بصری خاصی را خلق می‌کند که ویژگی اصلی آثارش هست

به نظر می‌رسد این اولین نمایشگاه انفرادی و جدی بهروز قدمی است و او به عنوان یک نقاش همچنان مسیر طولانی را پیش رو دارد. اما آنچه در آثار اخیر این نقاش می‌توان دید شناخت خوب و درستی از چیستی نقاشی است. به نظر می‌رسد قدمی نه به یک تصویر درست، بلکه درست به یک تصویر می‌اندیشد. قدمی نقاشی‌هایی از طبیعت هم می‌کشد که بیشتر بندبازی بین امپرسیونیسم و کلاسیک است. از این رو در نقاشی های طبیعت هنوز نتوانسته به یک زبان شخصی دست پیدا کند. اما فضاهای داخلی خانه‌ها(که آشکارا فرهنگ مناطق غرب کشور و کردستان را بازتاب می‌دهند) درست، تصویر هستند. 


بازتاب زندگی روزمره و تبدیل آن به امر تصویری و ثبت آن به گونه‌ای زیبایی‌شناسانه در عموم آثار این مجموعه مشهود است

قدمی در آثار خود تصویری آشنا و خودمانی از یک زندگی ساده ارائه می‌دهد. تصاویر او شامل چیدمان‌هایی ساختگی نیستند بلکه خودِ واقعیت در جریانِ زندگی هستند. به ‌این ترتیب او از طریق رنگ‌‌‌‌‌‌‌گذاری جسور و شفاف، اهمیت ویژه به نور و توجه آبستره اشیا به دنبال چیزی بیش از گزارش ظاهر آنان است. در بخشی از متنی که برای آثارش نوشته، آمده است:

«هرگز پی بازنمایی نبوده‌ام. در کار یافتن هویت، حقیقت و اصل، تعریف دیگری از اجسام را می‌شناسم؛ من به هنگام نقاشی در مواجهه با محیط پیرامونم به دنبال آن هستم که به نادیدنی‌ها خاصیت دیدن و جانی دوباره ببخشم.
من این صداقت را دوست دارم. گام زدن در نورِ فضای زندگیِ خود، به مثابه‌ یک انسان و نه نقاب کشیدن روی انسان‌ها.»
او به نقل از صائب تبریزی اشاره می‌کند:
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور / هر چند روی مردم دنیا ندیدنی است.

بهروز قدمی کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. و تاکنون در یک نمایش بر‌خط با عاملیت "حرفه_هنرمند " حضور داشته و در چند نمایش گروهی و جشنواره تجسمی نیز با ارائه اثر شرکت کرده است. 

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: نقاشی معاصر ایران نقاشی فیگوراتیو نقاشان انقلاب نظر می رسد مکتب سقاخانه زندگی روزمره زیبایی شناسی کمال الملک نقاشی کشور ویژگی اصلی شباهت سازی ترکیب بندی طور کلی هنر نقاشی مهم ترین گونه ای تازه ای سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۱۵۲۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آثار سینمایی خارجی پلتفرم‌ها تحت نظارت سازمان سینمایی قرار گرفت

با دستور رئیس سازمان سینمایی کشور، کلیه آثار سینمایی خارجی که در پلتفرم‌های مختلف عرضه می‌شوند، باید تائیدیه سازمان سینمایی را جهت نمایش از این سکوها اخذ کنند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از سازمان سینمایی، محمد خزاعی در این نامه خطاب به معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، با اشاره به حضور پررنگ آثار سینمایی خارجی شامل آثار مستند، کوتاه، انیمیشن و آثار بلند سینمایی در سکوهای نمایش فیلم کشور آورده است: با استناد به ابلاغیه وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص ایجاد ساز و کار راه‌اندازی بخش نظارت و صدور تاییدیه محتوایی فیلم‌های خارجی متقاضی نشر بر سکوهای نمایش فیلم، از این پس عرضه این آثار منوط به اخذ تاییدیه نمایش از سازمان سینمایی است.

در این نامه بر تهیه سازوکارهای لازم جهت تشکیل و اداره این مجموعه نظارتی و نیز تدوین دستورالعمل نحوه نظارت و صدور تاییدیه محتوایی فیلم‌ها و آثار سمعی و بصری متقاضی نشر بر سکوهای نمایش فیلم تاکید شده است.

خزاعی در این نامه همچنین تدوین ضوابط ناظر بر فیلم‌های خارجی متقاضی نشر بر بسترهای نمایش فیلم و نیز برگزاری جلسات مختلف با بخش‌های مربوطه را خواستار شده است.

با توجه به اهمیت نظارت بر آثار سینمایی خارجی و پایش محتوایی این آثار صدور این ابلاغیه فصل تازه‌ای در تخصصی شدن و تمرکز بیشتر بر ماهیت آثار خارجی ارزیابی می‌شود.

کد خبر 749813

دیگر خبرها

  • با عشق به ایران در ارمنستان (+عکس)
  • تأییدیه سازمان سینمایی؛ شرط پخش فیلم خارجی از پلتفرم‌ها
  • آثار سینمایی خارجی پلتفرم‌ها تحت نظارت سازمان سینمایی قرار گرفت
  • برپایی نمایشگاه نقاشی «افکار» در نقش جهان
  • برپایی نمایشگاه آثار آندره سوروگیان درباره شاهنامه در ایروان
  • با عشق به ایران در ارمنستان
  • به یاد آتیلا پسیانی و لحظه‌های ماندگارش در سینما | از هنرمندی در آثار بهرام بیضایی تا حاتمی‌کیا و بهروز افخمی |‌ ببینید
  • چرا ژاپنی‌ها به نقاشی «ارواح» علاقه دارند؟
  • آغاز به کار سامانه و سایت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی از ۱۷ اردیبهشت
  • مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان می‌گیرد